ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
همیشه می خندم
تا کسی دست دلم را نخواند...
خنده هایی توام با بغض...
اما به تنهایی بازیگر خوبی نیستم...
من و باران کنار هم زیباتر ایفای نقش می کنیم...
وقتی باران هست چشم هایم نمی توانند رسوایم کنند...
زیر باران با غرور گریه می کنم...
می ترسم از روزی که من تنها باشم و باران نباشد...
خسته و بی طاقت هستم...
مهربانی کن تا رسوا نشوم...
من بی نیازم از چترتو...
فقط برایم نماز باران بخوان ...
با صدای بلند بخوان، مثل همیشه...
تو که می دانی من می شنوم...
تنها یادگاریت همین اشک است و باران ...
بگذار ببارم ...