تنهــایـی مــن و تــو

تنهــایـی مــن و تــو

تنهایی، گاهی وقت ها تقدیر ما نیست ترجیح ماست!
تنهــایـی مــن و تــو

تنهــایـی مــن و تــو

تنهایی، گاهی وقت ها تقدیر ما نیست ترجیح ماست!

تنهایی


 تنهایی اساسا" از نبودن کسی شروع میشود که باید باشد و نیست..

یک حقیقت تلخ است که میخورد وسط پیشانی آدم و کاریش هم نمیشود کرد..

تنهایی حقیقتی ست که توی بغض هامان گم کردیم..

همان بغضی ست میان سینه که نه بالا می آید لامصب، نه پایین می رود لعنتی..

تنهایی پناه بردن است به همه کس و همه چیز..

پخش شدن است توی کوچه، توی خیابان...

تنهایی یعنی رفتن به جاهایی که نباید بروی..

یعنی سلام کردن به کسانی که نباید سلامشان کنی...

تنهایی یعنی از راه دور برگشته باشی و کسی به استقبالت نیامده باشد ..

یعنی رفته باشی از من ، رفته باشی از ما...

تنهایی یعنی نبودن " تو " و نیمکت هایی که پر از نبودن های ماست..

تنهایی یعنی امتداد ثانیه های پتک وار پرتکرار...

و بعد رسیدن به جایی که درونت می‌شود برهوت وسیعی از تنهایی‌ ..

و صدایت درون خودت می‌پیچد بس که خالی شده ای، بس که تنها مانده ایی...

تنهایی یعنی یادت برود تنهایی نمیشود از پس تنهایی برآمد

در عشق های انسان ها ، گاهی تواضع و از خودگذشتگی ای وجود دارد که وحشتناک و تباه کننده است ...

اگر بشود نام آن را عشق گذاشت - چرا که عشق تباه نمی کند ، بلکه تعالی می بخشد ...

چیزی این چنین به لجن کشیده شده ... فقط خواستن دل است وبس ...

و چنین تواضعی هم تنها هراس از دست دادن...

در حضور دیگران می گویم تو محبوب ِمن نیستی و در ژرفای وجودم می دانم چه دروغ بزرگی گفته ام...

نظرات 1 + ارسال نظر

عشق آن اگر باشد که می‌گویند
دل‌های صاف و ساده می‌خواهد
...
عشق آن اگر باشد که من دیدم
انسان فوق العاده می‌خواهد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.