ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
هی رفیق ... !
بغض هایم را مسخــره نکن !
به سه نقطه های آخر حرفهایم نخند ! تمام زندگیم نقطه چین است !
اینها تمام نوشته های تاریکی ذهن و دنیای من است ... !
اینجا " کلبه ی وحشت " من است !
چرخ و فلک خاطره هاست ... !
سکوت چشمها و سرسره ی بغض هاست ...
در دنیای تاریک من خبری از گل و درخت نیست !
روشنی نیست ، سیاهی مطلق است ... !
دوست خوب من سکوت کن و رد شو ... !
چشمهایت را ببند تا تن لش زندگی مرده ام را نبینی !
گوشهایت را بگیر تا صدای ناله ها و زجه زدنهایم را نشنوی !
در دنیای من دلتنگی و حسرت بیداد میکند ... !
اینجا من هستم و من و من !
اینجا بجز من و بغض هایم چیز دیگری نیست !
هیچی نگو ... نخـــند ... اشک نریــز ... ترحم نکــن ...
فقط رد شو ...
ای عشق من چه زیباست به خاطر تو زیستن و برای تو ماندن و به پای تو سوختن.
عشق مثه نمازخوندن میمونه بعد از اینکه نیت کردی دیگه نباید به اطراف نگاه کنی . .
آره یه جورایی..